دوگونپروازیmixed fleet flying,MFFواژههای مصوب فرهنگستانصلاحیت خلبانان شرکتهای خطوط هوایی در پروازهای متوالی بر روی دو نوع هواگرد
دوگونلغتنامه دهخدادوگون . [ دُ ] (ص مرکب ) دوگونه . دو نوع . دوقسم . مختلف و متفاوت . (یادداشت مؤلف ) : هر دو جهان و نعمتش از بهر مردم است زین روی جان عقل دو گون و دوتا شده ست . ناصرخسرو.و رجوع به دوگونه شود.
ذوونلغتنامه دهخداذوون . [ ذَ ] (اِخ ) اَذواء. جمع است بطنی از ملوک حمیر را که نامشان بذو آغاز میشود: و من بطون حمیر الذوون ، و قدیقال لهم الاذواء. (عقد الفرید جزء 3 ص 319).
دوان دوانلغتنامه دهخدادوان دوان . [ دَ دَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال دویدن . در حال دوندگی . در حال دوانی . در حالی که دود. (یادداشت مؤلف ) : گاهی چو گوسفندان در غول جای من گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان . ابوشکور.ازین پسش تو ببینی