دُزد789فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ُزد، دستکج، طرار، دلهدزد، متقلب، نادرست بچاپ، کلاهبردار، سوءاستفادهچی راهزن، [دُزد (باهویت دستوری اسمی) ◄ 789] دزدانه، بهناروا
دزدیلغتنامه دهخدادزدی . [ دُ ] (حامص ) سرقت . عمل دزد. کار دزد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت و راه زنی و بردن مال کسی را در پنهانی و بطور مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود، و یا گرفتن مال کسی را در بیابان و صحرا بزور. (ناظم الاطباء). اًسلال . دَمَق . (منتهی الارب ). سَرَق . سَرِقَة. سَلَّة. (