دیرانتقاللغتنامه دهخدادیرانتقال . [ اِ ت ِ ](ص مرکب ) بطی ءالانتقال . (یادداشت مؤلف ). کند ذهن . مقابل تیزهوش . مقابل زودیاب . دیربرخورد. کودن . خنگ .
دیربرخوردلغتنامه دهخدادیربرخورد. [ ب َ خوَرْ / خُرْ ] (ص مرکب ) دیریاب . دیرانتقال . کندذهن . دیرفهم . بلید. (یادداشت مؤلف ).