داجللغتنامه دهخداداجل . [ ج َ] (اِخ ) نام قصبه ای محکم در خطه ٔ شمال غربی پنجاب در هندوستان . واقع در 29 درجه و 37 دقیقه عرض شمالی و67 درجه و 9 دقیقه طول شرق
دجللغتنامه دهخدادجل . [ دَ ] (ع مص ) دروغ گفتن . || سوختن . || آرمیدن با زن . || بریدن زمین را به رفتن . || قطران مالیدن شتر را یا همه ٔ اندام شتر را قطران مالیدن . (منتهی الارب ). تمویه الشی ٔ و کل غطیته فقد دجلته . (تاج المصادر بیهقی ).
دجللغتنامه دهخدادجل . [ دَ ج َ ] (ع مص ) ظاهراً همان دَجْل باشد که به ضرورت در فارسی حرف جیم ساکن آنجا را متحرک آورده اند به معنی دروغ گفتن : با عیسی پاک همنشین شوبگذار دجل برای دجال .عطار.
دجیللغتنامه دهخدادجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) (یوم ...)، للحجاج . علی اهل العراق . از وقایع و جنگهای حجاج بن یوسف ثقفی است با مردم عراق . (مجمع الامثال میدانی ).