ذهیللغتنامه دهخداذهیل . [ ذُ هََ ] (اِخ ) ابن عطیة و ذهیل بن عوف بن شماخ الظهری التابعی . عن ابی هریرة روی سهیل بن صالح عن سلیط عنه قاله ابن حبان . (تاج العروس ).
سامانۀ حملونقل تلفنیdial-a-ride transportation system, dial-a-rideواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ حملونقلی که در آن وسایل نقلیه با درخواست تلفنی در اختیار متقاضیان قرار میگیرد
بوق آزادdial toneواژههای مصوب فرهنگستاننشانک/ سیگنالی که مرکز تلفن ارسال میکند تا آمادگی خود را برای دریافت شمارۀ مورد نظر برخوان اعلام کند
شمارهگیری 2dial-upواژههای مصوب فرهنگستانویژگی خدماتی که در آن کاربر اینترنت ابتدا ازطریق شمارهگیری بهکمک مودم، به مرکز تلفن متصل و از آنجا به مودم شرکت ارائهکنندۀ خدمات اینترنتی مرتبط میشود
دسترسی با شمارهگیریdial-up accessواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای دسترسی به اینترنت که با خط تلفن عادی انجام میشود و دارای سرعت 56kbps است
دماسنج لیداری جذب تفاضلیdifferential absorption lidar thermometer, DIAL thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندورکاو فعالی که دما را با استفاده از لیزر میسنجد
غسانلغتنامه دهخداغسان . [ غ َس ْ سا ] (اِخ ) ابن ذهیل سلیطی . شاعری از عرب بود و جریر را هجا گفت . جاحظ در البیان و التبیین (ج 3 ص 126) از شاعری به نام غسان خال «عدار» نام میبرد، و دو بیت شعر از او نقل میکند و شاید همین غسان