خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ربیب
/rabib/
معنی
۱. پسری که زوجۀ شخص از شوهر سابق خود داشته باشد؛ ناپسری؛ پسراندر.
۲. پرورده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹ربوب› [قدیمی] rabib ۱. پسری که زوجۀ شخص از شوهر سابق خود داشته باشد؛ ناپسری؛ پسراندر.۲. پرورده.
-
ربیب
لغتنامه دهخدا
ربیب . [ رَ ] (اِخ ) نام جد حسین بن ابراهیم محدث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || از اعلام است . (ناظم الاطباء).
-
ربیب
لغتنامه دهخدا
ربیب . [رَ ] (ع ص ، اِ) پرورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : افاضل و اماثل جهان رضیع احسان و ربیب انعام ایشان شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240). امیر ابونصر... ربیب دولت و شیخ مملکت بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240). || عهد و پیمان داده...
-
ربیب
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) پسر زن از شوهر پیشین .
-
واژههای مشابه
-
ربیب الدولة
لغتنامه دهخدا
ربیب الدولة. [ رَ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) حسین بن محمد. رجوع به حسین بن محمد ربیب الدوله شود.
-
ربیب الدولة
لغتنامه دهخدا
ربیب الدولة. [ رَ بُدْ دَ ل َ] (اِخ ) ابومنصور، پسر وزیر ابوشجاع ، و خود وزیر المستظهر باﷲ خلیفه ٔ عباسی بود. رجوع به تجارب السلف ص 282 و مجمل التواریخ و القصص ص 411 و 413 و 385 شود.
-
جستوجو در متن
-
ارباء
لغتنامه دهخدا
ارباء. [ اَ رِب ْ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ ربیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ربیب شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ] (اِخ ) ربیب الدوله . رجوع به حسین بن محمد.. شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) حسین بن محمد ربیب الدوله . رجوع به حسین ... شود.
-
ناپسری
لغتنامه دهخدا
ناپسری . [ پ ِ س َ ] (اِ مرکب ) پسر زن . پسر شوهر. پُسَندر. ربیب . در کرمان : پیرزاده ، در گناباد: پیش زاد، در کرمانشاه : اَن َ زاده گویند.
-
اترف
لغتنامه دهخدا
اترف . [ اَ رَ ] (ع ص ) آنکه در میانه ٔ لب برین تندی دارد. || (ن تف ) مرفّه تر. برفاه تر.- امثال :اترف من ربیب نعمة ؛ الترفة النعمة والربیب المربوب ، یضرب للمنعم علیه . (مجمع الامثال میدانی ).
-
سعدالدین وراوینی
لغتنامه دهخدا
سعدالدین وراوینی . [ س َ دُدْ دی ن ِ وَ ] (اِخ ) مترجم مرزبان نامه که کتاب مرزبان نامه را بزبان دری و بسبک و شیوه ٔ زمان خود برگردانیده است و این کار در بین سنوات 608 - 622 هَ . ق . در آذربایجان صورت گرفته است . سعدالدین از ملازمان خواجه ابوالقاسم رب...
-
ابوالبیداء رباحی
لغتنامه دهخدا
ابوالبیداء رباحی . [ اَ بُل ْ ب َ ءِ رَ ] (اِخ ) نام یکی از فصحای عرب . و ابومالک عمروبن کرکره ربیب او بود. و نام ابوالبیداء اسعدبن عصمة است و او در بصره معلمی ِ کُتّاب کردی و مزد ستدی و در تمام عمر همین شغل می ورزید و شعر نیز می گفت . (ابن الندیم ).