رحابتلغتنامه دهخدارحابت . [ رَ ب َ ] (ع اِمص ) رَحابة. وسعت . پهناوری : چه مسالک اوهام را نهایت رحابت و مناهج افهام را غایت فسحت در قصص و اخبار باشد. (تاریخ بیهق ص 11). و رجوع به رحابة شود.
رهبتلغتنامه دهخدارهبت . [ رَ ب َ ] (ع اِ) بیم . ترس . خوف . (یادداشت مؤلف ).فزع : امیران غور به خدمت آمدند گروهی به رغبت و گروهی به رهبت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109).