ردکنdisengagement/ disengage, disengageواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی تهاجمی و معمولاً فریبنده که در آن با طی مسیری نیمدایرهای تیغة شمشیر از زیر تیغة شمشیر حریف میگذرد
ردکن دایرهایcounter-disengagement, counter-disengageواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی فریبنده و پیشدستانه که به قصد گریز از دفاع دایرهای حریف و در همان مسیر انجام میشود
راذکانلغتنامه دهخداراذکان . (اِخ ) دهی است به طوس که احمدبن حامد فقیه از آن ده است . (منتهی الارب ). و در تداول امروز رادکان گویند. رجوع به رادکان شود.
رادکانلغتنامه دهخدارادکان . (اِخ ) برجی مقبره مانند که درنزدیک قوچان واقع است . (تاریخ صنایع ایران ص 235).
رادکانلغتنامه دهخدارادکان . (اِخ ) برجی مقبره مانند است که در نزدیک بندرگز واقع است . (از تاریخ صنایع ایران ص 235).
رادکانلغتنامه دهخدارادکان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . واقع در 12000 گزی ضیأآباد، کنار راه شوسه ٔ همدان . کوهستانی وسردسیر و آب آن از قنات و رودخانه ٔ ابهرچای است . سکنه ٔ آن 191 تن است . مح
ردکن دایرهایcounter-disengagement, counter-disengageواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی فریبنده و پیشدستانه که به قصد گریز از دفاع دایرهای حریف و در همان مسیر انجام میشود
ردکن دایرهایcounter-disengagement, counter-disengageواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی فریبنده و پیشدستانه که به قصد گریز از دفاع دایرهای حریف و در همان مسیر انجام میشود
تمردکنلغتنامه دهخداتمردکن . [ ت َ م َرْ رُ ک ُ ] (نف مرکب ) نافرمان و مخالف و طاغی و عاصی و سرکش . (ناظم الاطباء).
خُردکنshredder, crusherواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مکانیکی که پسماندها را به قطعات کوچکتر تبدیل میکند
دارماندخردکنslash chopper, brash chopperواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مجهز به مجموعهای از تیغهها، سوار بر محوری افقی و برقی، که از آن برای کاهش حجم دارماندها و درنتیجه تسهیل جنگلکاری و کاهش خطر حریق استفاده میشود