رشد اقتصادیeconomic growth, growth 2واژههای مصوب فرهنگستانافزایش درآمد یا تولید کالا و خدمات نسبت به سرانۀ جمعیت که عموماً براساس تولید ناخالص داخلی اندازهگیری میشود
خلاش گنبدیraised bogواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خلاش با سطح مقطع کمعمق گنبدیشکل بهطوریکه سطح خلاش، دستکم در مرکز، از سطح معمولی آب زیرزمینی بالاتر باشد
ماسهکندگیraised sandواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم با ظاهر شکسته در سطح پایینی قطعۀ ریختگی که عموماً به دلیل انبساط ماسه یا کوبش ناکافی آن به وجود میآید
خیز ماهیچهraised core, mold element cutoffواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی حجیم و بیقاعدهای که ممکن است قسمت تحتانی قطعه را بهصورت جام بپوشاند و نشاندهندۀ آن است که قسمتی از ماهیچه از جای خود جدا شده است
پَرگَنۀ ریشهایrhizoid colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای که رشتههای ضخیم و معدود ریشهمانند آن به طرف بیرون رشد میکنند
سیاست انبساطی پولیexpansionary monetary policyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سیاست انبساطی در قالب افزایش عرضة پول برای افزایش رشد اقتصادی و مبارزه با تورم
وخامتdownside2واژههای مصوب فرهنگستانوضعیت اقتصادیای که نشاندهندة دورههایی است که به صورت بالقوه ممکن است با توقف رشد اقتصادی یا کوچک شدن اقتصاد همراه باشد
رکودـ تورمstagflationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی ناشی از رشد اقتصادی پایینتر از توان بالقوۀ اقتصاد و تورمی بالاتر از تورم ناشی از افزایش طبیعی قیمتها در اقتصاد
رشد فلاکتآورimmiserizing growthواژههای مصوب فرهنگستانرشد اقتصادی ناشی از افزایش صادرات که ممکن است موجب کاهش رابطۀ مبادله و درنتیجه، بیشی گرفتن زیانهای این رشد بر عواید آن شود
رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد. از اصحاب روایت است . (از منتهی الارب ). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 26 شود.
رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رَ ش َ ] (ع اِ) راه راست . (دهار) (منتهی الارب ) : هر ضریری کز مسیحی سر کنداو جهودانه بماند از رشد. مولوی . || (اِمص ) اصابه ٔ حق .اصلاح . (یادداشت مؤلف ). || راه برداری . براهی . برهی . رستگاری . (یادداشت
رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رَ ش َ ] (ع مص ) راه راست یافتن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به راه شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). هدایت یافتن . (از اقرب الموارد).
رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد. از اصحاب روایت است . (از منتهی الارب ). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 26 شود.
رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رَ ش َ ] (ع اِ) راه راست . (دهار) (منتهی الارب ) : هر ضریری کز مسیحی سر کنداو جهودانه بماند از رشد. مولوی . || (اِمص ) اصابه ٔ حق .اصلاح . (یادداشت مؤلف ). || راه برداری . براهی . برهی . رستگاری . (یادداشت
رشدلغتنامه دهخدارشد. [ رَ ش َ ] (ع مص ) راه راست یافتن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به راه شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). هدایت یافتن . (از اقرب الموارد).