رعلةلغتنامه دهخدارعلة. [ رُ ل َ ] (ع اِ) یا رُعله . تاج ریحان و آس . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). تاج از ریاحین . اکلیل از ریاحین . (یادداشت مؤلف ).
رعلةلغتنامه دهخدارعلة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) آنچه از گوش گوسپند و ماده شتر بریده آونگان گذارند. || غلاف سرنره . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شترمرغ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اشترمرغ . (مهذب الاسماء). || نخله ٔ بلند یا خرمابن نر یا بلایه ٔ بارآور
پرحیلهلغتنامه دهخداپرحیله . [ پ ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مکار. آب زیرکاه . محیل .گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان ). نرمه بر. ریمن . فریبنده . دغا. دغل . دغول . داغول . دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره . کنبورَه : قضا آمده بود وحال این
رحلهلغتنامه دهخدارحله . [ رُ ل َ / ل ِ] (از ع ، اِ) رُحْلة. مقصد شخص در کوچ : ز مهمانان اوخالی ز مداحان او بیکس نه اندر شهرها خانه نه اندر بادیه رحله .فرخی .
ارعاللغتنامه دهخداارعال . [ اِ ] (ع مص ) سبک و سخت زدن نیزه . (منتهی الأرب ). نیزه ٔ سخت و زود زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ارعال عوسجة؛ بیرون آمدن رعله ٔ آن . تیزی برآوردن عوسجة. (منتهی الأرب ). شاخ و برگ آوردن عوسجه .
ام رعلهلغتنامه دهخداام رعله . [ اُم ْ م ِ رَ ل َ ] (اِخ ) (قشیریه ) از صحابیات و زنی شاعر و فصیح بود. گویند پس از رحلت رسول اکرم حسنین را با خود برداشت و در کوچه های مدینه گردش می کرد و می گریست و چون بدر خانه ٔ فاطمه (ع ) رسید، این بیت را انشا کرد:یا دارفاطمة المعمور ساحتهاهیجت لی حزناً