رعوشلغتنامه دهخدارعوش . [ رَ ] (ع ص ) ماده شتر سرلرزان از کلانسالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
داغنشئگیrushواژههای مصوب فرهنگستانحسی لذتبخش و عمیق و فوری همراه با سرخ شدن صورت که بعد از تزریق موادی نظیر هروئین و کوکائین و مورفین به وجود میآید
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بازکاربردreuse processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه فعالیت انسان که به استفادة مجدد از دستساختهها، پیشاز ورود به بافتمان باستانشناختی، منجر شود
درعوشلغتنامه دهخدادرعوش .[ دِ ع َ ] (ع ص ) قوی : بعیر درعوش ؛ شتر قوی و شدید (فقط در لسان ضبط شده است ). (از ذیل اقرب الموارد).
فرعوشلغتنامه دهخدافرعوش . [ ] (اِخ )مردی است که 2172 نفر از اولاد وی از بابل با زروبابل به اورشلیم مراجعت کردند. (از قاموس کتاب مقدس ).