رمیارلغتنامه دهخدارمیار. [ رَم ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبان . گله بان . (برهان ). رامیار. رمه بان . (آنندراج ). رمه یار : منم رمیار پایت آرمیده که سازم خاک پایت کحل دیده .نزاری (از آنندراج ).
رمیارفرهنگ فارسی عمید= چوپان: ◻︎ منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری: مجمعالفرس: رمیار).
واکنش گرماگیرendothermic reactionواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی شیمیایی که انجام آن به گرما نیاز دارد و آن را از محیط اطراف میگیرد
سپر گرماگیر 1heat shield 1واژههای مصوب فرهنگستانهر لایۀ محافظی که در برابر دماغۀ سفینۀ فضایی قرار گیرد تا از گرم شدن بیشازحد سفینه در بازگشت به جوّ جلوگیری کند
چوپانفرهنگ فارسی عمیدکسی که گوسفندان را به چراگاه میبرد؛ نگهبان گلۀ گوسفند؛ رمهبان؛ رمهیار؛ رامیار؛ رمیار؛ شبان.
رمه یارلغتنامه دهخدارمه یار. [ رَ م َ / م ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چوپان . شبان . رمیار. رمه بان . رمه دار. گله بان .
رمه بانلغتنامه دهخدارمه بان . [ رَ م َ / م ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چوبان . شبان . رمه یار. رمیار. رمه بان . گله بان . گله دار : گرگ گیاخوار و گوسفند درنده در رمه ٔ من بوند و من رمه بانم .سوزنی .
رمه دارلغتنامه دهخدارمه دار. [ رَ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) خداوند و مالک رمه . (ناظم الاطباء). چوپان . شبان . رمه یار. رمیار. رمه بان . گله بان . گله دار : ما را رمه داری است نه زو در رمه آشوب نه ایمن از او گرگ و نه سگ زو بفغان است