رننلغتنامه دهخدارنن . [ رَ ن َ ] (ع اِ) صاحب منتهی الارب آرد: در صحاح آمده است که چیزی است که در آب بانگ زند در ایام تابستان و صراح آن را تفسیر کرده و گویدجانوری است که در تابستان بانگ کند در آب و صاحب قاموس گوید چیزی است که در ایام زمستان در آب صیحه زند- انتهی . چیزی است که در ایام زمستان ص
رنینلغتنامه دهخدارنین . [ رَ ] (ع اِ) مطلقاً بمعنی صوت است و گویند صوت همراه با گریه را نیز گویند و در اساس آمده : «سمعت له رَنَّةً و رَنیناً»؛ ای صیحةًحزینةً. (از اقرب الموارد). رَنّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). رجوع به رَنّة شود. || بانگ کمان . (دهار) (معجم متن اللغة).<
رنینلغتنامه دهخدارنین . [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن بزاری . (مصادر زوزنی ). فریاد کردن . (از منتهی الارب ). صیحه زدن و صوت را برای گریه بلند کردن . (از اقرب الموارد). رَنّة. (از منتهی الارب ). ناله و زاری کردن . || بانگ کردن کمان . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن ا
رنيندیکشنری عربی به فارسیسنج , ترتيب زنگهاي موسيقي , سازياموسيقي زنگي , صداي سنج ايجادکردن , ناقوس رابصدا دراوردن , جرنگ جرنگ , صداي جرنگ , صداي جرنگ جرنگ کردن , طنين داشتن , داراي طنين کردن
سارننلغتنامه دهخداسارنن . [ ن ِ ](اِخ ) قصبه ای است در سویس ، کرسی کانتن ابوالد (انتروالد) با 6200 تن سکنه .
مترننلغتنامه دهخدامترنن . [م ُ ت َ رَن ْ ن ِ ] (ع ص ) صدادار و بانگ دار. || آواز کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
اپرننلغتنامه دهخدااپرنن . [ اِ پ ِ ن ُ ] (اِخ ) ژان لوئی (دوک ). امیرالبحر فرانسه . او مورد توجه هانری سوم بود. تولد وی در قصر کومن به سال 1554 م . بود. در نتیجه ٔ پافشاری وی مجلس نمایندگان به سال 1610 نیابت سلطنت ماری دمدیسی
لوری سورآرننلغتنامه دهخدالوری سورآرنن . [ ن ُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش شِر از ولایت بورژ به فرانسه . دارای 694 تن سکنه .
لیورننلغتنامه دهخدالیورنن . [ لی وِ ن ُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش درلت از ولایت فی ژآک ، نزدیک سله . دارای 539 تن سکنه .