لغتنامه دهخدا
رنود. [ رُ ] (اِ) صاحب غیاث اللغات آرد: جمع رِنْد است بتصرف فارسیان عربی دان ، چه این مردم الفاظ فارسی را هم گاهی بطور عربی جمع آرند - انتهی . ج ِ برساخته ٔ رند. ج ِ رِنْد است بر خلاف قیاس و مطابق جمعهای مکسر عربی . رجوع به رِنْد شود : به خراسان فتنه ه