نخاورةلغتنامه دهخدانخاورة. [ ن َ وِ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نخوار. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به نخوار شود.
تاج برلغتنامه دهخداتاج بر. [ ب َ ] (اِ مرکب ) معرب تاجور و عرب آنرا جمع بسته و تجاوره استعمال کرده است «عدی ّبن زید» گوید:بعد بنی تبع نخاورةقد اطمأنت بها مرازبها (المعرب جوالیقی ص 319).مصحح در حاشیه ٔ همین صفحه گوید: «سخو»
نخوارلغتنامه دهخدانخوار. [ ن ِخ ْ ] (ع ص ) شریف بزرگ منش . (آنندراج ). شریف متکبر. (ناظم الاطباء). || بددل و سست .(آنندراج ). ترسوی سست . (ناظم الاطباء). ج ، نخاورة.
نخوریلغتنامه دهخدانخوری . [ ن َخ ْوَ ری ی ] (ع ص ) فراخ دهن و فراخ شکم و فراخ سوراخ پستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واسعالفم . واسعالجوف . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). یا فراخ احلیل . (از معجم متن اللغة). ج ، نَخاوِرَة.