خوردگی گرافیتیgraphitic corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی چدن خاکستری که در آن فقط جزء فلزی چدن خورده میشود و گرافیت بر جای میماند
روفتهلغتنامه دهخداروفته . [ ت َ ] (اِخ ) شهرکیست بناحیت پارس از داراگرد آبادان و با نعمت . (حدود العالم ).
روفتهلغتنامه دهخداروفته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) رُفته . روبیده . پاک کرده شده . جاروب شده : صاعه ؛ جایی که زنان برای پنبه زدن روفته و آماده کرده باشند. (منتهی الارب ). رجوع به رفته شود.
روفتگویش اصفهانی تکیه ای: bešrot طاری: bešrot طامه ای: boyrot طرقی: bešrot کشه ای: bešrot نطنزی: bašrot