رؤیانلغتنامه دهخدارؤیان . [ رُءْ ] (ع مص ) رؤیة. دیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || رآه عالماً؛ دانستن کسی را دانشمند. (منتهی الارب ). رجوع به رؤیة شود.
رواندرمانی روانکاوانهpsychoanalytic psychotherapyواژههای مصوب فرهنگستاندرمان به روش روانکاوی سنتی یا یکی از گونههای خاص آن نظیر رواندرمانیِ روانپویشی (psychodynamic psychotherapy)
رویانندهلغتنامه دهخدارویاننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) که رویاند. که نمو دهد. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه برویاند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رویانیدن شود.
رویانیدنلغتنامه دهخدارویانیدن . [ دَ ] (مص ) روییدن کنانیدن . سبب روییدن شدن .(ناظم الاطباء). نمو دادن تخم یا دانه ٔ کاشته شده و مانند آن . رشد دادن . (فرهنگ فارسی معین ) : کشت امید چون نرویاندگریه کو فتح باب هر ظفر است . خاقانی .|| پی
رویانیدهلغتنامه دهخدارویانیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نموداده شده . رشدداده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رویانیدن شود.