ریزه ریزهلغتنامه دهخداریزه ریزه . [ زَ / زِ زَ / زِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) پاره پاره . ذره ذره . پارچه پارچه . (ناظم الاطباء). هسیس . (منتهی الارب ) : ریزه ریزه صدق هرروزه چراجمع می ناید در این انبار
رزةلغتنامه دهخدارزة. [ رَزْ زَ ] (ع اِ) زرفین در. (منتهی الارب ). رزه و زرفین در. (ناظم الاطباء). حلقه که بر آستین در باشد. (فرهنگ جهانگیری ). حلقه ٔ آهنی که قفل را بدان بندند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رزه شود.
روباه رزکلغتنامه دهخداروباه رزک . [ رَزَ ] (اِ مرکب ) عنب الثعلب . (مفاتیح العلوم ). روباه تربک . روباه رزه . رجوع به روباه تربک و روباه رزه شود.
روباه رزهلغتنامه دهخداروباه رزه . [ رَ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) عنب الثعلب . (گنجینه ٔ گنجوی ).روباه رزک . (مفاتیح العلوم ). روباه تربک : روباه رزه فتاده در راه آلوده به خون چو موی روباه . نظامی .و رجوع به