خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ریزنده
/rizande/
معنی
کسی که چیزی را بر زمین یا از ظرفی به ظرف دیگر جاری میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) rizande کسی که چیزی را بر زمین یا از ظرفی به ظرف دیگر جاری میکند.
-
ریزنده
لغتنامه دهخدا
ریزنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از ریختن و ریزیدن . ریزان : ماء ساکب ؛ آب ریزنده . دمع ساکب ؛ اشک ریزنده . (یادداشت مؤلف ). سحابة هموم ؛ ابر ریزنده .(منتهی الارب ). || جاری شونده : بیامد نشست او به زرینه تخت بسر برش ریزنده مشک از درخت . فردو...
-
واژههای مشابه
-
floccose
ریزندهکرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از خوشهکرکهای پشمی که بهآسانی پاک میشوند
-
ریزنده (جانورشناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
deciduous
-
جستوجو در متن
-
diffusive
مهندسی مکانیک
ریزنده
-
مدرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] medrār بسیاربارنده و ریزنده.
-
diffusive
روانشناسی
ریزنده ، ساطع
-
propulsive
روانشناسی
دافع ، بیرون ریزنده
-
ریزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rizān ریزنده؛ درحالریختن.
-
excurrent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات، بیرون ریزنده، جاری شونده
-
diffusive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توزیع کننده، ریزنده
-
propulsive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکتی، دافع، بیرون ریزنده
-
excurrent
روانشناسی
بیرون ریزنده ، جاری شونده