ریزدندانهایdenticulate, finely dentedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای بسیار ریز و برجسته داشته باشد
دندانهایdentate, toothed, notchedواژههای مصوب فرهنگستان1. در مفهوم عام، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانهدندانه باشد 2. در مفهوم خاص، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای تیز و بیرونزده داشته باشد
دندانههای پشتیبانsupporting cuspsواژههای مصوب فرهنگستاندندانههای لُپی دندانهای خَلفی فک پایین و دندانههای کامی دندانهای خلفی فک بالا که در حالت بَرهمایی مرکزی با یکدیگر در تماس هستند
دندانههای ناپشتیبانnonsupporting cuspsواژههای مصوب فرهنگستاندندانههای زبانی دندانهای خَلفی فک پایین و دندانههای لُپی دندانهای خَلفی فک بالا که در حالت بَرهمایی مرکزی با یکدیگر تماس ندارند و آزادند
ریل دندانهایrack railواژههای مصوب فرهنگستانریل دندانهداری که بین دو ریل اصلی خطوط مناطق کوهستانی قرار میگیرد و لوکوموتیوهایی که چرخدندههای شانهای دارند، برای افزایش کشش در فراز و مهار سرعت در شیب از آن استفاده میکنند
پیچکفرهنگ فارسی معین(چَ) (اِ.) 1 - گیاهی است رونده با برگ های ریز دندانه دار و گل هایی به رنگ سفید، آبی و بنفش که دور درختان یا گیاهان دیگر می پیچند و بالا می روند. 2 - هر چیز پیچیده شده و گلوله شده مانند گلولة نخ و ابریشم و ...