زبان گیر کردنلغتنامه دهخدازبان گیر کردن .[ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لکنت داشتن زبان . کند بودن زبان . زبان گرفتگی . رجوع به زبان و زبان گرفتن شود.
زبان گویالغتنامه دهخدازبان گویا. [ زَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان سخن گو. زبان گشاده . مقابل زبان کند. زبان الکن . زبان گنگ .
زبان داریلغتنامه دهخدازبان داری . [ زَ ] (حامص مرکب )زبان دار بودن . رجوع به زبان دار و زبان داشتن شود.
زبانشناسی بالینیclinical linguisticsواژههای مصوب فرهنگستانکاربرد نظریهها و روشهای زبانشناسی در تحلیل اختلالها و آسیبهای زبانی
زبانشناسی پویاdynamic linguisticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زبانشناسی که در آن بٌعد زمان در مطالعة سیر تغییر عوامل و عناصر زبانی در نظر گرفته میشود
زبانشناسی جغرافیاییgeographical linguistics, areal linguisticsواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ توزیع جغرافیایی زبانها و گویشها متـ . جغرافیای زبان
زبانشناسی رایانشیcomputational linguistics, natural language processingواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زبانشناسی که در آن از سامانههای رایانهای برای درک و حل مسائل زبانشناختی و آواشناختی استفاده میشود
بومزبانشناسیecolinguisticsواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در زبانشناسی که با تأکید بر مفاهیم بومشناختی به مطالعۀ تعامل زبان و محیط فرهنگی میپردازد متـ . زبانشناسی بومشناختی ecological linguistics
زیستزبانشناسیbiolinguisticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زبانشناسی که به بررسی زمینههای زیستی رشد زبان در افراد و سیر تحول آن در انسان میپردازد متـ . زبانشناسی زیستی biological linguistics
جغرازبانشناسیgeolinguisticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زبانشناسی که به مطالعۀ توزیع جغرافیایی زبان در جهان باتوجهبه مؤلفههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میپردازد