زشتی داشتنلغتنامه دهخدازشتی داشتن . [ زِ ت َ ] (مص مرکب ) ننگ و عار داشتن . عیب داشتن : جواب داد که بنده را فرمان بود به رفتن به فرمان عالی برفت و زشتی دارد بازگشتن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 80). رجوع به زشت ، زشتی و دیگر ترکیبهای این دو کلمه
پوش نوارcassette 1واژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که در آن نوار مغناطیسی صوتی یا تصویری، در دو جهت حرکت کند
نوار 3cassette 2واژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که در آن نوار مغناطیسی صوتی یا تصویری، در دو جهت حرکت کند
زشتیلغتنامه دهخدازشتی . [ زِ ] (حامص ) بدگلی . بدمنظری . مقابل زیبائی و جمال . (از فرهنگ فارسی معین ). بدشکلی و بدگلی . ضد زیبائی : شخصی نه چنان کریه منظرکز زشتی او خبر توان داد.سعدی (گلستان ).تو کاین روی داری بسان قمرچرا در جه
زشتیلغتنامه دهخدازشتی . [ زِ ] (حامص ) بدگلی . بدمنظری . مقابل زیبائی و جمال . (از فرهنگ فارسی معین ). بدشکلی و بدگلی . ضد زیبائی : شخصی نه چنان کریه منظرکز زشتی او خبر توان داد.سعدی (گلستان ).تو کاین روی داری بسان قمرچرا در جه
زشتیدیکشنری فارسی به انگلیسیawkwardness, heinousness, hideousness, homeliness, obscenity, raffishness, ugliness
زشتیلغتنامه دهخدازشتی . [ زِ ] (حامص ) بدگلی . بدمنظری . مقابل زیبائی و جمال . (از فرهنگ فارسی معین ). بدشکلی و بدگلی . ضد زیبائی : شخصی نه چنان کریه منظرکز زشتی او خبر توان داد.سعدی (گلستان ).تو کاین روی داری بسان قمرچرا در جه
زشتیدیکشنری فارسی به انگلیسیawkwardness, heinousness, hideousness, homeliness, obscenity, raffishness, ugliness