زقعلغتنامه دهخدازقع. [ زَ ] (ع مص )بانگ کردن خروس . || تیز دادن خر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و بهر دو معنی رجوع به زقاع شود.
جیقهلغتنامه دهخداجیقه . [ ق َ / ق ِ ] (اِ) جیغه . جقّه . جغّه : ماه گردون گشای جیقه ٔ اوناسخ رایت فریدون باد. ظهیر.رجوع به جیغه و جغّه شود.