زلهبلغتنامه دهخدازلهب . [ زَ هََ ] (ع ص ) مرد سبک ریش و سبک گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ( از اقرب الموارد).
جلعبلغتنامه دهخداجلعب . [ ج َ ع َ ] (ع ص ) مرد بدخوی شریر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر دراز بسیار بی باک شتاب زده . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
جلعبلغتنامه دهخداجلعب . [ ج َ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است در حدود مدینه و برخی از شاعران در شعر خود آنرا مثنی آورده اند. رجوع به معجم البلدان شود.
زلجبلغتنامه دهخدازلجب . [ زَ ج َ ] (ع ص ) لغزنده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). او هو بالحاء المهملة. (ناظم الاطباء). رجوع به زلحب شود.
تزلحبلغتنامه دهخداتزلحب . [ ت َ زَ ح ُ ] (ع مص ) لغزیدن ازچیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). در منتهی الارب و ناظم الاطباء این کلمه به تصحیف تزلجب آمده است . رجوع به تزلجب شود.