زمامداریلغتنامه دهخدازمامداری . [ زِ ] (حامص مرکب ) پیشوایی قوم . || سیاستمداری . (فرهنگ فارسی معین ).
زمامدارلغتنامه دهخدازمامدار. [ زِ ] (نف مرکب ) زمام دارنده . پیشوای قوم . || سیاستمدار. (فرهنگ فارسی معین ).
فنسالاریtechnocracy, technocratie (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانزمامداری کارشناسان و صاحبان فن که بر دانش و مهارتهای فنی تکیه دارند
رئیس جمهورفرهنگ فارسی عمیدرئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
مارکوس کراسوسلغتنامه دهخدامارکوس کراسوس . [ کْرا / ک ِ ] (اِخ ) یکی از سه سردار بزرگ روم است که با یولیوس سزار و پومپه متحد شده زمامداری روم را به عهده گرفته بودند. او معاصر اشک سیزدهم (55 ق .م .) است . سنای روم زمامداری سوریه و سردار
مسعود غزنویلغتنامه دهخدامسعود غزنوی . [ م َ دِ غ َ ن َ] (اِخ ) ابن ابراهیم . تولد او به سال 452 هَ .ق . بود و به سال 492 به سلطنت رسید. از جانب المستظهرباﷲ خلیفه ٔ عباسی لقب علاءالدوله یافت . او برای ایجاد روابط دوستانه با سلطان سنج