بسیار درخشان و شاد و مشعشع بودن رنگ متـ . رنگزندگی
بشکل مباشر
live
dirlik
effervesce
ابق
زندگان، زنده داری، زنده کردن
زنده ماندن، زنده شدن، چابک شدن، با روح شدن
زنده ماندن، احیا کردن، زنده کردن، روح دادن
زنده گری، احیا کردن، زنده کردن، روح دادن