زودگریهلغتنامه دهخدازودگریه . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) که اشکش در آستین دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): هَرَمَّع؛ مرد زودگریه . (منتهی الارب ).
جودرهلغتنامه دهخداجودره . [ ج َ / جُو دَ رَ / رِ ] (اِ) بر وزن حوصله ، غله ٔ خودروی میان زراعت . (برهان ). رجوع به جودر و جوذر شود.
جاذریلغتنامه دهخداجاذری . [ ذَ ] (اِخ ) علی بن الحسن بن علی بن معاذ الصلحی ، مکنی به ابی الحسن و معروف به جاذری . او از محمدبن عثمان بن سمعان و از وی ابوغالب بن بشران روایت کند. (معجم البلدان ).
جاذریلغتنامه دهخداجاذری . [ ذَ ] (ص نسبی ) نسبت است به جاذر، و نسبت است به سواد واسط یا فم الصلح که شش فرسنگ از آنجا فاصله دارد. (الانساب سمعانی ).
هلمعلغتنامه دهخداهلمع. [ هََ ل َم ْ م َ ] (ع ص ) مرد زودگریه . (منتهی الارب ). صورتی از هرمع است به تشدید و فتح راء. (اقرب الموارد).
هرمعلغتنامه دهخداهرمع. [ هََ رَم ْ م َ ] (ع ص ) مرد زودگریه . (منتهی الارب ). تندگریه . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شتابی .سبکی . (منتهی الارب ). شتاب در راه رفتن . || کندی در راه رفتن . (اقرب الموارد). از اضداد است .