زیتارلغتنامه دهخدازیتار. [ زَ / زِ ] (اِ) ثفل زیتونی که روغن آنرا کشیده باشندو بعربی حکر الزیت خوانند. (برهان ) (آنندراج ). عکرالزیت و ثفل زیتونی که روغن آنرا گرفته باشند. (ناظم الاطباء). فارسی دُرد روغن ... (از دزی ج 1 ص <spa
جیترلغتنامه دهخداجیتر. [ ج َ ت َ ] (ع ص ، اِ) مرد کوتاه بالا. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
جترلغتنامه دهخداجتر. [ ج َ ] (اِخ ) نام شهری است در هند. رجوع به تحقیق ماللهند ص 107، 148، 153، 173، 243، <span class="hl"
جترلغتنامه دهخداجتر. [ ج َ ] (اِ) باغ . (آنندراج ) : حبذا جتر و اتاقی کاندرو نقاش چین حیرت افزاید به حیرت آفرین بر آفرین .ملاوحشی (از آنندراج ).
جثرلغتنامه دهخداجثر. [ ج َ ث ِ ] (ع ص ، اِ) خاک با شوره آمیخته . (مهذب الاسماء). مکان جثر؛ جائی که خاکش به شوره یا به سنگریزه ها آمیخته باشد. (از منتهی الارب ). جائی که خاکش به شوره یا به سنگ ریزه ها آمیخته باشد. (آنندراج ).
امورغیلغتنامه دهخداامورغی . [ اَ ] (از یونانی ، اِ) زیتار. ثفل الزیت . (ترجمه ٔ فرانسوی مفردات ابن بیطار). برومی عکرالزیت است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) .