unearthدیکشنری انگلیسی به فارسیبیرون آمدن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن، حفاری کردن
ادفندیکشنری عربی به فارسیبخاک سپردن , دفن کردن , از نظر پوشاندن , زيرخاک کردن , مقبره ساختن , در خاک نهادن , مدفون ساختن , در قبر نهادن , زير خاک پوشاندن
صولیبلغتنامه دهخداصولیب . [ ص َ ] (ع اِ) تخمی که آنرا بکارند سپس آن زمین را به آلت حرث بگردانند تا زیرخاک گردد. (منتهی الارب ). صولب . رجوع به صولب شود.
کهورلغتنامه دهخداکهور. [ ک َ ] (اِ) نوعی چوب که در کرمان و نواحی از زیرخاک و ریگ روان به دست آرند و خطوط زرین بر آن است .از آن چوب سیگار و وافور و چپق و غیره سازند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.