جمرانلغتنامه دهخداجمران . [ ] (اِخ ) از قرای بلوک سرجام ، آبش از دو رشته قنات . تقریباً صدوده تن سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 266).
زمرانلغتنامه دهخدازمران . [ زَ م َ ] (ع مص ) رمیدن آهو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمرانلغتنامه دهخدازمران . [ ] (اِخ ) او اول زاده ٔ قطوره بوده . (سفر پیدایش 25: 2). بعضی بر آنند که زمریان که در اواسط بلاد عرب سکنی دارند از اولاد او می باشند. (از قاموس کتاب مقدس ).