زمقةلغتنامه دهخدازمقة. [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) چیز اندک و حقیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ما اغنی عنی زمقة؛ ای شیئاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمکةلغتنامه دهخدازمکة. [ زَ م َ ک َ ] (ع ص ) مرد شتاب زده ٔ خشمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد سریعالغضب . (از اقرب الموارد). || گول پست بالا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمیقةلغتنامه دهخدازمیقة. [ زَ ق َ ] (ع ص ) لحیة زمیقة؛ ریش برکنده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مؤنث زمیق . (ناظم الاطباء).
کانی پیزمکهلغتنامه دهخداکانی پیزمکه . [ م ِ ک ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت طال بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در 25هزارگزی شمال باختری بانه و چهارهزارگزی جنوب باختری شوسه ٔ بانه به سردشت . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 15</