زیمادۀ استخوانآورosteoinductive biomaterialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که موجد فرایند استخوانزایی میشود یا به آن سرعت میبخشد
زیمادۀ استخوانرسانosteoconductive biomaterialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که میتواند در بدن به استخوان تبدیل شود
ماده زایلغتنامه دهخداماده زای . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زنی که همه دختر زاید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماده زاینده . مئناث .
انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است