شاربةلغتنامه دهخداشاربة. [ رِ ب َ ] (ع اِ) گروهی که بر کناره ٔ جوی سکونت دارند و منسوب به آنندکه آب از وی خورند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
شاربةلغتنامه دهخداشاربة. [ رِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث شارب . آشامنده . ج ، شاربات و شوارب . (اقرب الموارد).
شوربةلغتنامه دهخداشوربة. [ ش َ رَ ب َ ] (معرب ، اِ مرکب ) حساء. معرب است . (از نشوءاللغة ص 96). خورشی آبدار که با برنج و عدس یا سبزی با گوشت یا بی گوشت طبخ شود و معرب است . (از المنجد).
شاربیلغتنامه دهخداشاربی . [ رِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن بشربن علی بن محمدبن جعفر مکنی به ابوبکر معروف به ابن الشارب بغدادی . وی از ابوبکر الباغندی حدیث شنیده و ابوبکرالبرقانی از وی روایت حدیث کرده است . (اللباب فی تهذیب الانساب ).