ساسونفرهنگ فارسی عمیدنوعی دوخت در جامه به خصوص در لباسهای زنانه که به منظور تنگ کردن موضعی یا زیباتر کردن آن به کار میرود.
صاسونلغتنامه دهخداصاسون . (اِخ ) نام قضایی است در سنجاق موش از ولایت بتلیس و قسمت جنوبی آن استان را تشکیل میدهد و محدود است از شمال به قضای موش ، از مشرق و جنوب به سنجاق بتلیس و از مغرب به سنجاق کنج .مرکز آن قصبه ٔ کوچک خطواست که روزی شهری بزرگ بوده و 60000 تن
شاشینلغتنامه دهخداشاشین . (اِخ ) صاحب روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات از قول صاحب التلخیص آورد که از جمله جزایر واقع در حوالی جزیره ٔ اندلس جزیره ٔ شاشین است که جزیره ای بزرگ باشدو طول آن بمقدار بیست روز راه است چارپایان در آن فراوان اند. گوسفندان آن جملگی سفیدند و گوسفندان سیاه در آن
کردلغتنامه دهخداکرد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است مشهور از صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان ). گروهی است . ج ، اَکراد. جد آنها کردبن عمرو مزیقیأبن عامربن ماءالسماء نسبهم الشعراء اًلی الیمن ثم الی الازد. قال : لعمرک ما کردبن عمروبن عامربعجم