سالاتلغتنامه دهخداسالات . (اِخ ) نهری است درجنوب غربی فرانسه با مجرائی بطول 75 هزارگز که به رودخانه ٔ گارن میپیوندد.
سالادلغتنامه دهخداسالاد. (اِخ ) یکی ازایالات مجارستان بطول 150 و بعرض 20 هزارگز و مرکز آن «ساله آیرس » است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
سالادلغتنامه دهخداسالاد. (فرانسوی ، اِ) غذایی مرکب از کاهو و سرکه وروغن زیتون و جز آن که در سر سفره یا میز گذارند.
سالادلغتنامه دهخداسالاد. (فرانسوی ، اِ) نوعی کلاه خود سبک که جنگجویان اروپائی از قرن پانزدهم تا هفدهم آن را بر سر می نهادند.
سالادفرهنگ فارسی عمیدنوعی خوراک سرد که از خیار، گوجهفرنگی، پیاز، برگ کاهو یا سبزیهای دیگر با سرکه یا آبلیمو و روغن زیتون درست کنند.
سالاتیلغتنامه دهخداسالاتی . [ ت َ ] (اِخ ) کوتلی (کتل ) است در شرق قلعه ٔ سیغان سرایک در پروان افغانستان . رجوع به قاموس جغرافیائی افغانستان شود.
سالاتیلغتنامه دهخداسالاتی . [ ت َ ] (اِخ ) کوتلی (کتل ) است در شرق قلعه ٔ سیغان سرایک در پروان افغانستان . رجوع به قاموس جغرافیائی افغانستان شود.
رسالاتلغتنامه دهخدارسالات . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رساله . (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از اقرب الموارد).