لغتنامه دهخدا
کاردان . (نف مرکب ) داننده ٔ کار. شناسنده . || هوشمند و عاقل و دانا و زیرک و قابل و هنرمند و حاذق و کارآزموده . (ناظم الاطباء).مطلع و خبیر. داننده ٔ کار و خبردار از کار. بصیر. صاحب معلومات . کافی . قُلَّب : بهرام ملک برگفت و کاردان به شهرها فرستاد. (تر