سختسیاهرگیphlebosclerosis,venosclerosis, phlebofibrosis, venofibrosis, venous sclerosis, proliferative endophlebitisواژههای مصوب فرهنگستانضخیم شدن لیفی دیوارة سیاهرگها
تکینه 1sachetواژههای مصوب فرهنگستانکیسهای کوچک و دورانداختنی، معمولاً از جنس پلاستیک، محتوی مقادیری از مواد غذایی یا بهداشتی یا دارویی، در حد یک بار مصرف
شاعریلغتنامه دهخداشاعری . [ ع ِ ] (حامص ) صفت شاعر. صنعت شعر گفتن . (ناظم الاطباء). کار و عمل شاعر. سخن سرایی از چکامه گویی و غزلسرایی و قصیده گویی و مثنوی سازی و گفتن دیگر انواع شعر : چون معانی جمع گردد شاعری آسان بود. عنصری .بدین فصاح
شاهرگلغتنامه دهخداشاهرگ . [ رَ ] (اِ مرکب ) رگ جان که بتازی حبل الورید گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ). دو رگ درشت گردن . شهرگ . (یادداشت مؤلف ) : مریض عشق چون نبضی که بندد تسمه فصادش کمر بندد بخون خویشتن تا شاهرگ دارد. تأثیر (از بهار عجم )
شاهرگلغتنامه دهخداشاهرگ . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان . دارای 920 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).