شاعریلغتنامه دهخداشاعری . [ ع ِ ] (حامص ) صفت شاعر. صنعت شعر گفتن . (ناظم الاطباء). کار و عمل شاعر. سخن سرایی از چکامه گویی و غزلسرایی و قصیده گویی و مثنوی سازی و گفتن دیگر انواع شعر : چون معانی جمع گردد شاعری آسان بود. عنصری .بدین فصاح
شاهرگلغتنامه دهخداشاهرگ . [ رَ ] (اِ مرکب ) رگ جان که بتازی حبل الورید گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ). دو رگ درشت گردن . شهرگ . (یادداشت مؤلف ) : مریض عشق چون نبضی که بندد تسمه فصادش کمر بندد بخون خویشتن تا شاهرگ دارد. تأثیر (از بهار عجم )
شاهرگلغتنامه دهخداشاهرگ . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان . دارای 920 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شاهرگلغتنامه دهخداشاهرگ . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه . دارای 105 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شاهرگلغتنامه دهخداشاهرگ . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دولت خانه بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . دارای 920 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پیوندینۀ سرخرگی ـ سیاهرگیarteriovenous graftواژههای مصوب فرهنگستانرگی خودپیوندینهای یا دگرپیوندینهای یا برساختی که جانشین بخش معیوب شریان یا ورید میشود
سیاهرگ بابportal veinواژههای مصوب فرهنگستانسیاهرگی که خون را از اندامهای گوارشی و طحال و لوزالمعده و کیسۀ صفرا به کبد هدایت کند
آستانۀ لاکتاتlactate threshold, LTواژههای مصوب فرهنگستانلحظهای در تمرینهای بدنی با شدت روبهافزایش که از آن به بعد سطح لاکتات خون سیاهرگی افزایش مییابد
بوابةدیکشنری عربی به فارسیدروازه , در بزرگ , مدخل , دريجه سد , وسايل ورود , وروديه , باب , سر در , ايوان , سياهرگي , جاده , شاهراه , باج راه
وریدلغتنامه دهخداورید. [ وَ ] (ع اِ) آن رگ از بدن انسان و دیگر حیوانات که جهنده نباشد. (ناظم الاطباء). || رگ گردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، اَورِدَة، ورود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وُرُد. (اقرب الموارد). هر رگ که از جگر رسته است . (ذخیره ٔ خوارزم
پیوندینۀ سرخرگی ـ سیاهرگیarteriovenous graftواژههای مصوب فرهنگستانرگی خودپیوندینهای یا دگرپیوندینهای یا برساختی که جانشین بخش معیوب شریان یا ورید میشود
سختسیاهرگیphlebosclerosis,venosclerosis, phlebofibrosis, venofibrosis, venous sclerosis, proliferative endophlebitisواژههای مصوب فرهنگستانضخیم شدن لیفی دیوارة سیاهرگها