سراعلغتنامه دهخداسراع . [ س ِ ] (ع اِ) شاخهای تازه ٔ درخت انگور و این ج ِ سرع است که بالفتح باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
سراعلغتنامه دهخداسراع . [ س ِ ] (ع مص ) شتافتن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). زود شدن . (المصادر زوزنی ).
شراحیلغتنامه دهخداشراحی . [ ش َ ] (ص نسبی ) نسبت به شراح که نام آبا اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
سیرگاهلغتنامه دهخداسیرگاه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) محل تفرج و گشت و گذار. گذرگاه . تماشاگاه . (ناظم الاطباء).
شراحلغتنامه دهخداشراح . [ ش َرْ را ] (ع ص ) بیان کننده . (آنندراج ). شرح کننده . تفسیرکننده . شارح . (ناظم الاطباء).
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد الوثابی مکنی به ابوطاهر. از مردم اصفهان . وی به ادب معرفتی تمام داشت و در شعر طبعی نیکو و بسال 533 هَ . ق . درگذشت . یاقوت بنقل از خط سمعانی آرد: در اصفهان در صنعت شعر و ترسل فاضل تر از وی ندیدم . در پا
مسراعلغتنامه دهخدامسراع . [ م ِ ] (ع ص ) بسیار شتابان بسوی نیکی یا بسوی بدی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مَساریع. (از اقرب الموارد).
اسراعلغتنامه دهخدااسراع . [ اِ ] (ع مص ) شتابیدن . (تاج المصادر بیهقی ). اکراب . توحّی . شتافتن . بشتافتن : اسرع فی السیر؛ بشتافت . (منتهی الارب ). || تیزگام شدن . || صاحب ستور شتاب رو شدن . (منتهی الارب ). خداوند ستور تیزرو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). صاحب شتر تیزرو شدن . صاحب چاروای شتاب رفت