شیرطاقیلغتنامه دهخداشیرطاقی . (حامص مرکب ) طاق بودن چون شیر در شجاعت . (یادداشت مؤلف ). غرور و تکبر و عجب . (ناظم الاطباء) : به شیرطاقی خود غره ای نمی ترسی ز روزگار که دارد نهاد و طبع پلنگ . نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج ).|| ترسو
shredsدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق ها، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن
shredدیکشنری انگلیسی به فارسیتکه تکه شده، تکه، پاره، ذره، خرده، سرتکه پارچه، پاره کردن، بریدن، باریک بریدن