لغتنامه دهخدا
سرحة.[ س َ ح َ ] (ع ص ، اِ) درخت بزرگ . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). و در قول عنترة «بطل کأن ثیابه فی سرحة»؛ یعنی از درازی بالا و بزرگی اندام چنان است که گویی جامه ٔ او بر درختی بزرگ افکنده است . || یکی سرح ، و آن درختی است که میوه ٔ آن مانند انگوراست . (از اقرب الموارد