خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرسختی
/sarsaxti/
معنی
۱. جانسختی.
۲. بیپروایی.
۳. لجاجت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خیرهسری، ستیهندگی، یکدندگی، کلهشقی، لجاجت
۲. بیپروایی
فعل
بن گذشته: سرسختی کرد
بن حال: سرسختی کن
دیکشنری
dogged,ness, grimness, implacability, intransigence, obduracy, perseverance, persistence, pertinacity, stubbornness, tenacity
-
جستوجوی دقیق
-
سرسختی
واژگان مترادف و متضاد
۱. خیرهسری، ستیهندگی، یکدندگی، کلهشقی، لجاجت ۲. بیپروایی
-
سرسختی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarsaxti ۱. جانسختی.۲. بیپروایی.۳. لجاجت.
-
سرسختی
لغتنامه دهخدا
سرسختی . [ س َ س َ ] (حامص مرکب ) سرکشی و استکبار. (آنندراج ). مقاومت شدید. لجاج . پرطاقتی : ز شمشیرش عدو را گر خبر بودنمی کرد اینقدرسرسختی از خود. شفیع اثر (از آنندراج ).|| بی احتیاطی . بی پروایی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سرسختی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
dogged,ness, grimness, implacability, intransigence, obduracy, perseverance, persistence, pertinacity, stubbornness, tenacity
-
سرسختی
دیکشنری فارسی به عربی
اصرار , عناد
-
واژههای مشابه
-
سرسختی (عامیانه)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bounce
-
با سرسختی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
defiantly, implacably
-
سرسختی درعقیده
دیکشنری فارسی به عربی
تعصب
-
سرسختی کردن (عامیانه)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
buck
-
از حرکت خودداری کردن(با سرسختی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
balk
-
واژههای همآوا
-
سر سختی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
obstinacy
-
جستوجو در متن
-
cavalierishness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرسختی