سرغلغتنامه دهخداسرغ . [ س َ ] (ع اِ) شاخ رز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سروغ . (اقرب الموارد). || (مص ) خوردن خوشه ٔ انگور با بن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
کوسهنگریshark watching, shark tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی طبیعتگَردی که در آن گردشگران به تماشای نحوۀ زندگی و رفتار کوسهماهیها در مناطق خاص میپردازند
شرغ شرغلغتنامه دهخداشرغ شرغ . [ ش َ رَ ش َ رَ / ش َ ش َ ] (اِ صوت ) بانگ بهم خوردن دو چیز. (یادداشت مؤلف ). شرق شرق . رجوع به شرق شرق شود.
شرق شرقلغتنامه دهخداشرق شرق .[ ش َ رَ ش َ رَ / ش َ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) نام آواز زدن سیلی های سخت پیاپی . نام آواز کوفتن در بسختی و پیاپی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شَرَق و شرغ شرغ شود.
سرغزللغتنامه دهخداسرغزل . [ س َغ َ زَ ] (اِ مرکب ) مطلع غزل . (آنندراج ) (لغت فرس ). || بهترین و برگزیده ٔ غزلها. (آنندراج ).
سرغلطیدنلغتنامه دهخداسرغلطیدن . [ س َ غ َ دَ ] (مص مرکب ) سخت بیمار افتادن . (یادداشت مؤلف ). || از نو بیمار شدن . (یادداشت مؤلف ).
سرغلیانلغتنامه دهخداسرغلیان . [ س َ غ َل ْ ] (اِ مرکب ) چلم . حقه ٔ تنباکو. (غیاث ) (آنندراج ). سرقلیان . (ناظم الاطباء).
سرغزللغتنامه دهخداسرغزل . [ س َغ َ زَ ] (اِ مرکب ) مطلع غزل . (آنندراج ) (لغت فرس ). || بهترین و برگزیده ٔ غزلها. (آنندراج ).
سرغلطیدنلغتنامه دهخداسرغلطیدن . [ س َ غ َ دَ ] (مص مرکب ) سخت بیمار افتادن . (یادداشت مؤلف ). || از نو بیمار شدن . (یادداشت مؤلف ).
سرغلیانلغتنامه دهخداسرغلیان . [ س َ غ َل ْ ] (اِ مرکب ) چلم . حقه ٔ تنباکو. (غیاث ) (آنندراج ). سرقلیان . (ناظم الاطباء).