خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سروان
/sarvān/
معنی
۱. (نظامی) افسر ارتش بالاتر از ستوانیکم را میگویند.
۲. [قدیمی] پیشوا و رئیس و سرور. Δ به این معنی سابقاً سلطان میگفتند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افسر، سلطان، فرماندهگروهان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سروان
واژگان مترادف و متضاد
افسر، سلطان، فرماندهگروهان
-
سروان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarvān ۱. (نظامی) افسر ارتش بالاتر از ستوانیکم را میگویند.۲. [قدیمی] پیشوا و رئیس و سرور. Δ به این معنی سابقاً سلطان میگفتند.
-
سروان
لغتنامه دهخدا
سروان . [ س َرْ ] (اِ مرکب ) مخفف ساروان که بمعنی ساربان و شتربان باشد. (آنندراج ). || رئیس . سرور. || افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پائین تر از سرگرد. سلطان . (فرهنگ فارسی معین ).- سروان شهربانی ؛ افسری که جزء سازمان شهربانی باشد. سربهر. (فرهنگست...
-
سروان
لغتنامه دهخدا
سروان . [ س َرْ ] (اِخ ) شهرکی است [ از حدود خراسان ] و او را ناحیتی خرد است که الین خوانند و گرمسیر است . و اندر وی خرما خیزد وجایی استوار است . (حدود العالم ). شهرکی از اعمال سیستان . در این شهر میوه های فراوان و انگور و خرمای زیاد یافت شود. و در د...
-
سروان
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) افسری که دارای درجة بالاتر از ستوان و پایین تر از سرگرد است و فرماندهی یک گروهان را بر عهده دارد.
-
سروان
دیکشنری فارسی به عربی
قائد
-
واژههای مشابه
-
سروان (ارتش)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
captain
-
واژههای همآوا
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َ رَ ] (ع اِ) رجوع به ثَریان شود.
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث . صحابی است . و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :الیک رسول اﷲ خبت مطیتی مسافة ارباع تروح و تغتدی .
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) کوهی است از بنی سلیم . (مراصد الاطلاع ).
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب .
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارمال .