سروتکلغتنامه دهخداسروتک . [ س َ ت َ / س َ رَ / رُو ت َ ] (اِ) شورش و آشوب و غوغا. (برهان ) (آنندراج ). شورش و آشوب . و همچنین سرموتک . (رشیدی ).
صِرَاطَکَفرهنگ واژگان قرآنراه روشن تو( از ماده ( ص ر ط )گرفته شده ، که بمعناي بلعيدن است ، و راه روشن مثل اينکه رهرو خود را بلعيده ، و در مجراي گلوي خويش فرو برده ، که ديگر نميتواند اين سو و آن سو منحرف شود ، و نيز نميگذارد که از شکمش بيرون شود )
سرطوقلغتنامه دهخداسرطوق . [ س َ طَ / طُو ] (اِ مرکب ) حلقه ٔ کلانی که بر سر زنجیر باشد. (آنندراج ) : خروشان موجهایش چرخ تسخیردر او گرداب چون سرطوق زنجیر. سعید اشرف در وصف دریا (از آنندراج ).|| میل گ
سرتیوک بالالغتنامه دهخداسرتیوک بالا. [ س َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مکاوند بخش هفت گل شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 340 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
سرتیوک پائینلغتنامه دهخداسرتیوک پائین . [ س َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مکاوند بخش هفت گل شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).