سفرنهلغتنامه دهخداسفرنه . [ س ُ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) خارپشت .(آنندراج ). رجوع به سفر، سغر، سکرنه و سغرنه شود.
سفرنگلغتنامه دهخداسفرنگ . [ س َ رَ] (اِ) معانی وشرح که بر کلام خدا نویسند. (برهان ) (آنندراج ). تفسیر بر کلام خالق یا خلق . (آنندراج ). این لغت دساتیری است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 252 شود.
سفرلغتنامه دهخداسفر. [ س ُ ف ُ / س ُ ف َ ] (اِ) مصحف «سغر». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سیخول که خارپشت بزرگ باشد. صاحب مؤید الفضلاء میگوید که این لغت سغر است و تصحیف خوانی شده است . (برهان ). جانوری است که این سیخهای ابلق در پشتش باشد و آن را سفر و سفرنه