خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقلاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سقلاط
/se(a)qlāt/
معنی
= سقلاطون: ◻︎ ز بس شقایق گویی خزانهدار فلک / به گرد دامن کهسار میکشد سقلاط (نزاری: لغتنامه: سقلاط).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقلاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی؟] [قدیمی] se(a)qlāt = سقلاطون: ◻︎ ز بس شقایق گویی خزانهدار فلک / به گرد دامن کهسار میکشد سقلاط (نزاری: لغتنامه: سقلاط).
-
سقلاط
لغتنامه دهخدا
سقلاط. [ س ِ ق ِل ْ لا / س ِ ق ُ ] (معرب ، اِ) جامه ٔ صوف معروف که در عرف آن را نبات گویند. (غیاث ). جامه ٔ صوف که در فرنگ بافند. (آنندراج ) : هزار سر مادیان و از دیبا و سقلاط و آنچه بدین ماند صلح تمام کنیم . (ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).ز بس شقایق گویی...
-
واژههای همآوا
-
سقلات
لغتنامه دهخدا
سقلات . [ س ِ ق ِل ْلا ] (معرب ، اِ) سقرلات و آن پارچه ای باشد معروف که از پشم بافند. (برهان ). جامه ٔ صوف معروف که در فرنگ بافند. (رشیدی ). رجوع به سقرلات و سقرلاط و سقلاط شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالبنات
لغتنامه دهخدا
ابوالبنات . [ اَ بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) خداوند دختران . || پشمینه ٔ نهایت نرم که آن را سقلاط خاص نیز نامند.
-
سقلات
لغتنامه دهخدا
سقلات . [ س ِ ق ِل ْلا ] (معرب ، اِ) سقرلات و آن پارچه ای باشد معروف که از پشم بافند. (برهان ). جامه ٔ صوف معروف که در فرنگ بافند. (رشیدی ). رجوع به سقرلات و سقرلاط و سقلاط شود.
-
سجلاطی
لغتنامه دهخدا
سجلاطی . [ س ِ ج ِل ْ لا ] (ص نسبی ) جوالیقی نویسد: کساء کحلی را سجلاطی گویندو ابن اعرابی گوید خز سجلاطی آنگاه که کحلی بود. (المعرب ص 184). و جزوی گوید خز سجلاطی برنگ یاسمین است ... صاغانی در تکمله آرد که قول ابوعمر درست است و اصل کلمه رومی است و آن ...
-
سقلاطون
لغتنامه دهخدا
سقلاطون . [ س َ ] (معرب ، اِ) سقلاط، سقلاطون (به کسر اول )، سقلطون . (به کسر اول و فتح دوم ) سقلاطونی (به کسر اول ) نوعی پارچه ٔ ابریشمی زردوزی شده که آن را در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته . در قرون وسطی این کلمه در تمام اروپا معمول بود. آلمانی...