سلافةلغتنامه دهخداسلافة. [ س ُ ف َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار). شراب شیرین . (ابن بیطار). || هرچه فشارده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به سلاف شود.
شلافهلغتنامه دهخداشلافه . [ ش َل ْ لا ف َ / ف ِ ] (ع ص ) شلافة. زن بی شرم و بیحیا. (ناظم الاطباء). زن سلیطه و بیحیا و پررو و وقیح و پرسروصدا. ممکن است بطور مطلق در حق مردان نیز بر زبان رانده شود. (فرهنگ لغات عامیانه ). || زن مدخوله . (ناظم الاطباء).
شلافةلغتنامه دهخداشلافة.[ ش َل ْ لا ف َ ] (ع ص ) زن زانیه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن زناکار. (از اقرب الموارد).
سلامهفرهنگ نامها(تلفظ: salāme) (عربی) (در اعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد بن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین (ع) .
باقشیرلغتنامه دهخداباقشیر. [ ق ُ ش َ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعید. از ادبای بزرگ بود. ظاهراً در سال 1078 هَ . ق . وفات یافته است . (از سلافة العصر ص 217). او از فقها و علمای مکه بود، همه ٔ کتابهای او در شروح و حواشی و مختصرات است از آ
حجاف یمنیلغتنامه دهخداحجاف یمنی . [ ح َج ْ جا ف ِ ی َ م َ ] (اِخ ) سیداسماعیل بن ابراهیم شعر او را در سلافة ص 457 از قول زیدبن علی بن ابراهیم حجاف یادشده آورده است . (الذریعه ج 9 صص 232-<span clas
حجاف یمنیلغتنامه دهخداحجاف یمنی . [ ح َج ْ جا ف ِ ی َ م َ ] (اِخ ) سیدزیدبن علی بن ابراهیم . سید علیخان شعر او را در قسمت شعرای یمن از سلافة ص 455 از استاد خود جعفربن کمال بحرینی آورده است . (الذریعة ج 9 ص <span class="hl" dir="lt
حثادیلغتنامه دهخداحثادی . [ ] (اِخ ) شیخ محمدبن احمد مصری حثادی . از ادباء و شعرای قرن یازدهم هجری است . سیدعلیخان احوال وی را از سفرنامه سیدمحمد کبریت یاد کرده است . او راست : حاشیه ای بر بیضاوی مشتمل بر ابحاث رائقة و یک سفرنامه به نام «الاسفار عن الاسفار» و یک دیوان شعر و تعلیقاتی بر فنون حک