سواکنلغتنامه دهخداسواکن . [ س َ ک ِ ] (اِخ ) جزیره ای به خلیج عربستان . (نخبة الدهر دمشقی ).شهر مشهوری است در ساحل بحرالحار که لنگرگاه است برای کشتی هائی که از جده می آیند. (از معجم البلدان ).
شوقانلغتنامه دهخداشوقان . (اِخ )از بلوکات ولایت بجنورد خراسان ، عده ٔ قرا 26، مساحت 5 فرسخ و مرکز آن نیز شوقان است . (یادداشت مؤلف ).
شوکانلغتنامه دهخداشوکان . [ ش َ ] (اِخ ) شهرکی است از ناحیه ٔ خابران بین سرخس و ابیورد. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ). شهری است میان سرخس و ابیورد، از آن شهر است عتیق بن محمدبن عبیس شوکانی و برادر او ابوالعلاء عبیس بن محمد شوکانی . (منتهی الارب ).
بازهلغتنامه دهخدابازه . [ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در سرزمین سودان ، در ورای سواکن ، که از آنجا کبوتری خاص را بمکه می آورند. (معجم البلدان ).
عقیقلغتنامه دهخداعقیق . [ ع َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی سواکن از ساحل بحر، در بلاد بجاه . محصول آن تمر هندی است .و بر این لغت «ال » داخل نشود. (از معجم البلدان ).
متحرکهلغتنامه دهخدامتحرکه . [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ک َ /ک ِ ] (ع ص ) مؤنث متحرک . ج ، متحرکات : هر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند. (المعجم چ دانشگاه ص 27). || مأخوذ ازتازی ؛ جنبا