25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
کمسیون
subhead
subtitle
راوا
by-product
byproduct
بیشتر بدانید
تودار (آدم)
واقع شده در
دیر خشنود (عامیانه)
ینی چری
phraseable
مالک ـ مدیر کشتی
سوکمیسیون
sukomisiyon
معنی
کمسیون فرعی.
جستوجوی دقیق
سوکمیسیون
فرهنگ فارسی عمید
کمسیون فرعی.
جستوجوی متن
subcommittee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمیته فرعی، سوکمیسیون
subcommittees
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمیته های فرعی، کمیته فرعی، سوکمیسیون